وصال حق

وصال با پروردگار

چگونه می توانیم به پروردگار وصل شویم و هرگز جدانشویم .ما یک رودخانه هستیم خداوند اقیانوس هست اگر رودخانه خودشو به اقیانوس برساند ارام میگیرد با وجود اینکه در اقیانوس هم امواج وجود دارد اگه به اعماق اقیانوس برسد دیگر تلاطم ندارد .پس ما می خواهیم ببینیم چگونه می توانیم به ارامش برسیم ابتدا باید به حضرت حق وصال پیدا کنیم یعنی رودخانه وجود خودمان را به اقیانوس هستی وصل کنیم .جایگاه این اقیانوس هستی اطراف خود ماست .خداوند با من است و بر من همی نگرد و من از او غافلم.اقرب الیک من حبل الوریدچه موقع متوجه این موضوع می شویم موقعی که نفس به حلقمون برسد.تا اون موقع متوجه نمی شویم که خداوند بر ما محیط هست و ما بر خداوند محاط هستیم .

چه بدانیم چه ندانیم می توانیم به مهندسی وارونه رفتار کنیم یعنی باید ارامش خودمان را حفظ کنیم مگر نه اینکه رودخانه به دریا رسید ارام میگیرد پس ما وقتی ارام باشیم خودش مهندسی وارونه اتفاق افتاده.

انسان نه به زور بلکه باید با تمام وجود (غم .غصه .ناامیدی .گله .شکایت .دردو دل با دیگران .چرا .ولی ...)باید از خودش دور کند و همیشه شکر گزار باشدوقتی شکر گزار شد و هر اتفاقی که برایش افتاد الخیرو فیه ما وقع باشد این چنین انسان به خداوند وصل است و معنی توکل را درک کرده .

توکل یعنی انسان خودش را به کل هستی واگذار میکند و شاهد می شود و تسلیم محض پروردگار می شودوخودش را کنار میکشد.به جای اینکه ببیند دیگران چی گفتند و چه کارهایی را انجام می دهند به سراغ قران و روح جمعی می رود.و تدبر در قران میکند تا بفهمد قران چی گفته و چه کاری از ما می خواهداین چنین شخص غصه دار و نا امید نمی شود برای رسیدن به هدفش نذر نمی کند.

نذر کردن یعنی چیزی را به زور از پروردگار خواستن هست و چه بسا چیزی بخواهیم که از نظر ما خیر باشد ولی شری در ان باشد اونهم بخاطر عجول بودن انسان است عجله اصلا کار شیطان هست.ما باید سلم تسلیما باشیم باید با تمام وجود هر اتفاقی که برایمان افتاد راضی به رضای پروردگار باشیم چرا که پروردگارهمیشه برای ما خیر می خواهد.اگر اینگونه رفتار کنیم وصال صورت گرفته وبر عکس اگر کسی غصه دار و ناامید باشد به خداوند وصل نیست.هنوز معنی الخیر فیه ما وقع را نفهمیده و همچنین کسی که دردو دلش را با غیر پروردگار مطرح می کندپروردگارش را نشناخته.این چنین شخصی معنی افوض امری الا الله که یکی از اسامی اعظم پروردگار هست را درک نکرده به شرطی می تواند به معنای ان عمل کندکه همه امور را به پروردگار تفحیض کرده وکالت بلا عزل پروردگار من هیچم در این صورت پروردگار وارد عمل می شود تا زمانی که انسان از دیگران بخواهد و غصه دار و نا امید باشد هیچ ملکی مدش (کمک) نمی کنداین چنین انسان النصر و من الله را درک نکرده ملائک موقعی برما (انسانها) جاری می شوند که ما کنار بکشیم وسکوت اختیار کنیم و شاهد باشیم و در زبان با مردم ولی در دل با خدا باشیم مصداق ایا ک نعبدو ایا ک نستعین یعنی پروردگارا من بندگی تو را می کنم و تورا می خواهم نه اینکه از تو بخواهم ونه اینکه طلبکار باشم (نذر )و نذر کنم.

پس بیاییم پروردگار را وکیل قرار دهیم و کار گزار

اگر ما خدارا کار گزار عالم و وکیل خود بدانیم او می داندمارا کجاوببرد و کجا پیاده کندو هیچ اتفاقی بدونه اذن او نمی افتد و هر انچه اتفاق بیفتد خیر هست دیگر گله شکایت نداریم غصه نمی خوریم و با میل رغبت به سمت پروردگار باز خواهبم گذشت(انیب)قبل از اینکه انا لله و انا الیه راجعون اتفاق بیفتدو اینجاست که انسان مستجاب الدعوت می شودو اسم اعظم از ان انسان چرا که افوض و امری الا الله را درک کرده و از دیگران جدا شد و به پروردگار وصل شد

ان شاالله بر همه ما جاری شد این وصال یار

بر همگان مبارک.