نتیجه کلام اینکه علم¬الیقین یعنی علم الاخرت، عین¬الیقین یعنی علم آخرت، حق‌الیقین یعنی در زمان حیات دنیا، به آخرت بروی و زنده برگردی. حالا ببینم دنیا و آخرت چگونه است؟ دنیا در یک جهت قرار دارد و آخرت در جهت دیگر. اگر شما به سمت دنیا بروید دنیا هم به سمت شما می¬آید و اگر به سمت آخرت بروید. آخرت به سمت شما می¬آید. قرآن می¬فرماید: و اذالجنه ازُلفت (آیه 13 تکویر) ازُلفت از ریشه زلف به معنای نزدیک شدن است. می¬فرماید: جنت نزدیک می¬شود. زلف حوزه¬ای است که اگر وارد آن شوید، شما را به سمت خود می¬کشد. زلف را در اشعار حافظ ببنید و تدبر کنید. حیف است که ما از حافظ و مثنوی دور هستیم. باید دید این بزرگواران چه گفته¬اند؛ بسیاری از اینها قرآن ناطق هستند. نهج¬البلاغه قرآن ناطق است. بجای وقت گذاشتن در بسیاری از ادعیه مفاتیح¬الجنان و امثالهم و سرگرم شدن روی تعداد و تکرار دعاها، در آیات قرآن تدبر کنید، در اشعار حافظ و مولانا تدبر کنید. بنابراین دنیا و آخرت را اینگونه می¬شود خلاصه کرد: دنیا را به آب دریا می¬توان تشبیه کرد که شوراست، هرچه از آن بخوری تشنه¬تر می¬شوی و این حرص هیچ انتهایی ندارد. وقتی به سوی آخرت می¬روی، دنیا هم به طرفت می¬آید و واقعاً همه جور مال و مکنت دنیا را هم بدست می¬آوری. مردم فکرمی¬کنند وقتی می¬گوییم آخرت یعنی ترک دنیا و ازلت نشینی، در صورتی که اینگونه نیست. اگر دنیا را نداشته باشی، آخرت را هم نداری.
پس نتیجه: اگر دنبال آخرت برویم و خداجوی باشیم، دنیا هم به¬سویمان خواهد آمد. ولی اگر به¬دنبال دنیا باشیم، آخرت بسویمان نخواهد آمد.
انشالله کسانی که همراه ما هستند وقت بیشتری روی قرآن بگذارند و تدبر کنند و این چهار ذکری را که گفتیم که حرف اول و آخر ما هم همین است، هوالاول و هوالاخر، هرگز ترک نکنند که بعد زمان و مکان هم با اینها کنار می¬رود.
برای ذکر تعابیر و معانی مختلفی گفته¬اند که ما در اینجا یک زاویه از آن را بیان می¬کنیم. ما می¬خواهیم آخرت¬بین شویم و بسوی آخرت برویم. چگونه؟ آنجا که در آیه 125 طه می‌فرماید: «قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنُتُ بصیرا، چرا مرا کور محشور کردی من که بینا بوده¬ام؟» در جای دیگر می‌فرماید: «چون یاد مرا نکردی، اگر یاد مرا کرده بودی کور نبودی.» این یاد خدا می¬شود ذکر. ذکر عبارت است از: 1- نماز که می¬فرماید: «و اقم الصلاه لذکری» ( 14- طه) یعنی مقیم شو در نماز و البته در اول وقت که در آیه 103 نساء می¬فرماید: «اِنَّ الصلوۀ کانت علی¬المومنین کتاباً موقوتا». و زمان آن¬را هم که حضرت علی در نامه 51 نهج¬البلاغه توضیح فرموده¬اند. که باز هم تاکید می¬کنم اهمیت آن دراول وقت است و غیر آن جواب نمی¬دهد. تسلیم به اول وقت بودن نماز یعنی تسلیم بودن به خدا و همچنین در آیه 19علق که می¬فرماید: «سجده کن و نزدیک شو». پس نماز شد یک ذکر. ذکر دوم می-فرماید: «و القرآن ذی‌الذکر» ( ص:1) یعنی قرآن صاحب ذکر است. پس قرآن هم یک ذکراست، که سعی کنیم همیشه در حال ختم قرآن باشیم. هر روز حتی یک صفحه یا یک خط که قرآن کتاب آدم-سازی است. سوم اینکه می‌فرماید: «و اذکرنی اذکرکم ذکر مرا بگویید تا یادتان کنم.» چگونه؟ «واللهِ الاسماءُ الحسنی فادعوه بهاً آیه 180اعراف باالسماء الحسنی خدا را بخوان. بگو: رحمن.... رحیم .... ملک.... قدوس.... » خدا 1000 اسم دارد که 90 تا را حفظ کن و بگو. در چه زمانی؟ فرموده: «بالغدوّ والاصالً» نور- 36. صبح و شام- «و سبح بالعشی و البکار »(آل عمران-41) شامگاه و صبحگاه «و سبّح بحمدربک بالعشی والا بکار» ( غافر-55) ذکر بعدی اینکه همیشه به یادش باشیم ( یاد لحظه¬ای خدا).
اهمیت این ذکرها در این است که بدون انفصال و متصل بهم باشند و از این حلقه به حلقه بعد وصل شوند و همه ایجاد یک زنجیر و دستگیره نجات را بنمایند.( بقره- 256).
انشاءالله