فردی برای بهلول گردو می برد و او چکش 
را برداشته و می شکند و آن را می خورد. در آن هنگام آن شخص به بهلول می گوید:چرا برای گردو از من تشکر نکردی!؟ بهلول پاسخ می دهد :قبل از اینکه من گردو را بخورم خدا صدای شکستن گردو را شنیده است. 
با توجه به داستان ذکر شده انفاق شما قبول باشد.