من وقتی دندانپزشکی میروم از من سوال می کنند که بی حس کننده بزنیم؟ من میگویم نه! ذکر را می گویم و به طور کل می خوابم. وقتی دکتر کارش را تمام کرد من را صدا می کند که بیدار شوم. حتی سلمانی که می روم بعضا می خوابم و سرم را تکیه می دهم نیافتد. خلاصه میگویند آقای تاجری بلند شو تمام شد!
این است که وقتی انسان ذکر را با جان و دل بگوید و مرتب بگوید باید در دقایق اول و دوم (یا بالاخره) دهم برود. حالا ان شالله ذکرهای جمعی که انجام دهیم خواهید دید که دقیقه دهم دیگر در دنیا نیستید. اگر هستید بخاطر این است که جمع حاضر آن تجربه 40 دقیقه یا 20 دقیقه را ندارد. بعضی وقتها که در جمع فرد جدیدی می آید به عنوان مثال یک بار در مدرسه ای بودیم می خواستم عمق زیادی بروم اما یک نفر در جلسه بود و چشمش باز بود. من دیدم هرچه می خواهم فرکانس را پایین ببرم دیدم یک نفر نمی رود. چشمم را باز کردم و در حاضران کسی را ندیدم بعد پشت سرم را نگاه کردم و دیدم که خانمی نشسته و چشمش باز است. لذا اگر همه (به عمق) بروند صحیح است. مانند پرواز همه پرنده ها با هم است. این که یک نفر بگوید من الان طنابی به پایم بسته و به زمین بسته ام و با شما نمی توانم بیایم و اصلا من جزو شما نیستم یا مرتب ذکر نمی گویم و گاهی می گویم و گاهی نمی گویم (نمی شود).... این را گفتم که بدانید داستان چیست.