تهذیب نفس (تنظیم متن توسط خانم ربابه مردانی)
خیلی از ماها با این کلمه ی تهذیب نفس اشنا هستیم ولی درواقع نمیدانیم یعنی چه
بارها شنیده ایم که میگویند ماه مبارک رمضان ماه تهذیب نفس است ولیکن علی رغم اینکه در رابطه با شناخت نفس سخنرانی های بی شماری صورت گرفته , تهذیب نفس هنوز مشخص نشده که چه هست و چگونه هست
پیش از انکه به تهذیب نفس بپردازیم , در فرهنگ فارسی متاسفانه چهارواژه روح روان جان و نفس جایگاه یکسانی دارند
بعضی ها ممکن است فرق این چهارمورد را ندانند
روح (من أمرِ ربی) هست
و روان , جان وصال یافته به روح است
و نفس جایگاه جان در سماواتِ سبع
پس نفس مکان قرار گیری جان در یکی از این اسمانهاست .البته اسمان ها فقط همین هفت اسمان نیستند . هر اسمان طبقات بسیار زیادی دارند : طبقاطبقا
اگر ما هر طبقه را یک عالم در نظر بگیریم که عالم واقعا عظیمی هست و پروردگار را که رب العالمین هست را پرورنده و پدیداورنده و شاهد بر تمام این عوالم بدانیم , ان وقت جایگاه قرار گیری جان در هریک از این اسمان های هفت گانه که هرکدام میلیارد ها طبقه هستند را درک میکنیم
پس تا اینجا دریافتیم که نفس , مقام قرار گیری جان در یکی از سماوات است ... حال باید ببینیم که مراتب نفس به چه صورت است ؟! همانطور که هفت اسمان داریم , قرار گیری نفس در هر یک از اسمان ها برای خود نامی دارند مثلا وقتی که نفس اماره باشد که با این نفس اماره ناس گفته میشود یا به اصطلاح عامیانه نفس بد فرمان گفته میشود جایگاهی از نفس است که به ان ناس میگویند
حال همین نفس وقتی عروج پیدا کند از اسمان قبلی خود به اسمان بالاتر ,به ان نفس ,نفس لوامه میگویند که همگون با وجدان است
به این مکان قرار گیری نفس که جان نام دارد میگویند نفس لوامه یا سرزنشگر .نفسی که سرزنش میکند ..امرو نهی میکند . به این انسان میگویند ,پس در ایات قران ناس و انسان دارای مفاهیم متفاوتی میباشند
حال باید ببینیم هرکدام از این نفوس با چه ابزاری می شنوند و می بینند و حس میکنند
فعلا در همینجا نفسی را که لوامه نام دارد و سرزنشگر یا وجدان است را انسان می نامیم . انسان تعقل میکند(یعقلون) و میفهمد(یفهمون)
پس این جا مکان فهم است و انسان در این اسمان تعقل میکند و میفهمد ولی باز جان از این اسمان به اسمان بالاتری ارتقا پیدا میکند و به این ارتقاء عروج میگویند(یا بعث)
وقتی جان به اسمان بالاتر ارتقا یابد به ان نفس مُلهَمه میگویند
(یعنی نفس الهام گیرنده )که نام ان بشر است
اما خیلی ها در دنیا به این نکته پی نبرده اند که نفس ملهمه اسمش بشر , نفس لوامه همان انسان و نفس اماره همان ناس است
پس تفاوتی که بین بشر، انسان و ناس وجود دارد این است که به بشر الهام می شود (فالهمها فجورها و تقواها)
و اما اینکه جان میتواند همچنان عروج پیدا کند و به اسمان بالاتری برود و به نفس مطمئنه برسد . نفس مطمئنه نفسی است که بی گمان شده است و به یقین پی برده است .این مقامی عالی است اما بالاتر از این هم هست . این اسمان چهارم است
پس جان از اسمان اول به دوم سپس سوم و چهارم رسیده و ما برای جلوگیری از طولانی شدن سخن از مراتب بین طبقات جلوگیری میکنیم
نفس مطمئنه در واقع یک نفس وصال یافته به حق است که نامش ادم است . پس جایگاه ادم در اسمان چهارم یعنی همان بهشت است . در بیت (پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم به جویی نفروشم) اشاره به همین نفس چهارم یعنی نفس مطمئنه دارد.
مااز اسمان چهارم هبوط کردیم امدیم به اسمان اول ,نفس اماره راه زمین بگذاریم به نفس لوامه میرسیم نفس لوامه را زمین بگذاریم به نفس مطمئنه میرسیم تازه به جایی که از اول بودیم میرسیم که اسمش ادم است . پس ناس و انسان و بشر و ادم در اینجا در واقع از دیدگاه نفس برای ما روشن شد . (رسد ادمی به مقامی که جز خدا نبیند)
در این مرحله بر ادم اگاهی صورت میگیرد . اگاهی که از جنس شعور است . شعور درواقع فرمانی است که دران دانش است به عبارتی دیگر دانشی که حاوی فرمان است . فرمانی حتما ملکی مجری ان است . در اینجا ( اعملو علی مکانتکم انی عامل ) ابتدای شروع این وصال حق است . ولی میدانیم که جان از این هم بالاتر می رود و می شود نفس راضیه که در این حالت انسان از خود راضی است . خیلی از انسان ها هستند که از خود راضی نیستند . البته انسان هایی که از خودراضی هستند هم دو دسته اند , انسان هایی که خداگونه راضی اند و انسان هایی که خودراضی اند و اینگونه راضی بودن با رضایتی که برای خدا باشد تفاوت دارد .. این همان نفس خرسند یافته است ,این جانی است که خود او اعمال خود راقبول دارد و برای رضای خدا اعمال خود را انجام می دهد . و اما جانی که از این هم فراتر میرود نفس مرضیه نام دارد که ان نفسی است که خدا از ان راضی است . پس اول خوداو برای رضای خدا از خودش راضی شد و سپس خدا از او راضی شد . و این بشر به ادمی تبدیل شد که همه از او راضی هستند و از اسمان چهارم به بعدبشر درنفس ادمیت قرار دارد تا اینکه به لقاءالله و تکامل برسد و اخرین مقامی که جان میتواند در آن قرار بگیرد نفس صادقیه است .در اینجاست که (فی المقعد صدق نعیم) معنی پیدا میکند.